داستان آبیدیک

grunt work

gɹʌnt wɜɹk


فارسی

1 عمومی:: خرحمالی، بیگاری

شبکه مترجمین ایران

english

1 general:: Phrase(s): grunt work Fig. work that is menial and thankless. • During the summer, I earned money doing grunt work. • I did all of the grunt work on the project, but my boss got all of the credit.

McGrawhill's American Idioms And Phrasal Verbs


معنی‌های پیشنهادی کاربران

شیرین زمانی 17 خرداد 1402
کار سختی که نیاز به تخصص خاصی نداره و هیچ پیشرفتی توش نیست.
1    0
« 1 » 
نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
Captcha Code